گذار از اقتصاد دولتی به اقتصاد بازار
دسته بندي :
علوم انسانی »
اقتصاد
افراط و تفريط در زمينه حدود دخالت دولت در طول تاريخ اقتصادي بشر هم در مكاتب فكري و هم در تجارب كشورهاي مختلف به وضوح ديده ميشود. مكتب كلاسيك با ناديده گرفتن عدم تعادلها، انحصارگريها و بيعدالتيهاي اجتماعي-اقتصادي مدل اقتصاد آزاد را طراحي ميكند. در مقابل كمونيسم در يك واكنش افراطي نسبت به اقتصاد آزاد نظام متمركز اقتصادي را در پي ميگيرد و انگيزههاي فردي و آزاديهاي انساني را در اسارت بوروكراسي دولتي قرار ميدهد. عدم انعطافپذيري و اعتدال در نظام كمونيسم عليرغم موفقيتهاي اوليه در نهايت به فروپاشي و اضمحلال كشيده ميشود. تفكر حاكميت بازار به تدريج نقايص و شكستهايي را ظاهر ميسازد و انديشههاي بعدي همچون نئوكلاسيك به اعتدال و انطباق تئوري با ضرورتهاي اقتصادي و اجتماعي زمان ميپردازد تا اينكه اين سيستم با بحران بزرگ دهه 20 و اوايل دهه 30 روبرو ميشود و مكتب كينزي نجات سيستم سرمايهداري را در دخالت بيشتر دولت در امور اقتصادي مييابد.
عدم توفيق مكانيزم بازار در حل مسايل كشورهاي جهان سوم بسيار ملموستر بوده و در اين كشورها انعطافناپذيريهاي ساختاري، عدم تعادلها و دوگانگيهاي فني و سازماندهي، ضرورت دخالت دولت را صدچندان نمود. براين اساس در اغلب كشورهاي جهان سوم دولت علاوه بر پروژههاي زيرساختي و تأمين كالاهاي عمومي، فعاليتهاي گستردهاي از جمله كشف و استخراج معادن، انحصار ورود و خروج كالاها، انجام فعاليت بيمه و بانكداري و…را نيز برعهده گرفت. دخالت ناهماهنگ دولت در تعيين نرخ ارز، مقررات بدون برنامه در صادرت و واردات، تأكيد بر نرخ بهره بسيار پايينتر از نرخ تورم، سهميهبنديها، ايجاد موانع حمايتي شديد، ارائه امتيازهاي ويژه به گروههاي ذينفع، عدم توانمندي در ارائه خدمات مورد نياز واحدهاي خصوصي در فرآيند رشد، اختلالات و موانع توسعه را گسترده نمود. بنابراين پس از گذشت حدود نيم قرن، فرضها و باورهاي اوليه دولتي كردن فعاليتها زير سؤال رفت و اين اقدامات افراطي پديده ديگري را به نام «شكست دولت» در مقابل «شكست بازار» با تأكيد بر عدم كارآيي و اتلاف منابع به وجود آورد.
به طور كلي از دهه 1980 به بعد چرخش به سمت بازار در اكثر كشورها مشاهده ميشود و دهه 1990 را ميتوان دهه خصوصيسازي و گرايش به اقتصاد بازار نامگذاري كرد. در اين دهه بسياري از كشورهاي در حال توسعه برحسب ضروريات و مقتضيات زمان براي دستيابي به رشد و توسعه اقتصادي مطلوب سعي در استفاده از قوانين بازار نموده و به منظور فائق آمدن بر مشكلات عظيم اقتصادي خود به فكر كاهش دخالتهاي دولت در فعاليتهاي اقتصادي و متعاقباً خصوصيسازي مؤسسات توليدي و تجاري تحت كنترل دولت افتادند.
در كشور ما نيز مباحث مربوط به خصوصيسازي و كاهش دخالتهاي دولت در اقتصاد به طور جدي بعد از انقلاب از برنامه سوم توسعه مورد توجه قرار گرفت و در همين راستا در برنامه چهارم كه اكنون در آستانه تصويب و اجراي آن قرار داريم، حركت به سمت اقتصاد بازار و ايجاد شرايطي رقابتي و كاهش دخالتها و كنترلهاي دولت در اقتصاد از سياستها و راهبردهاي اساسي برنامه چهارم توسعه كشور به حساب ميآيد. بر همين اساس زمينه طرح بسياري از مباحث در خصوص فرايند حركت به سمت اقتصاد بازار و ايجاد شرايط رقابتي و حد و اندازه آزادسازيها باز شده است و مبناي طرح مباحث مربوطه در اين مقوله التزام به انجام برخي اصلاحات ساختاري براي دستيابي به يك اقتصاد بازاري كارآمد در طول برنامه چهارم است كه شرح آن در ادامه ارائه ميشود.
به طور كلي در طول چند دهه گذشته براي نيروهاي بازار در مديريت اقتصاد نقش بزرگتري قائل شدهاند. اما كشوري چون ايران كه به دخالت گسترده دولتي مبادرت ورزيده، چگونه مي تواند از استعمال بيش از اندازه دستورهاي اداري به نفع نفوذ بيشتر بازار ممانعت به عمل آورد؟ آيا موضوع به سادگي كاستن نقش دولت در اقتصاد است كه اجازه ميدهد نيروهاي بازار غلبه كنند؟ يا آيا اصلاحات بازارگرا نيازمند نقش متفاوتي براي دولت است كه لزوماً نقش كمتري نباشد؟
براي گذار از اقتصاد نظم يافته و دستوري به اقتصاد بازار كارآمد، لازم است پنج شرط كه هر كدام در قسمتهاي بعدي با تعمق بيشتري موشكافي خواهد شد، برقرار باشند كه اين شروط به شرح زير عبارتند از:
1- قيمتها بايد بطور منطقي تثبيت شوند و اقتصاد كلان بايد نزديك به تعادل باشد.
2- بيشتر كالاها و خدمات بايد از طريق مكانيسم بازار خريد و فروش شوند و نه از طريق تخصيص ترتيبات اجرايي از قبيل ارائه مجوز براي واردات، سهميهها، فروشگاههاي تأمين جيره، نمايندگيهاي دولتي و معاملات عمومي.
3- اگر منفعتهاي بهرهوري مد نظر است، رقابت بايد وجودداشته باشد، چه در درون بازار داخلي و چه در خارج.
4- در اقتصاد، قيمتهاي نسبي بايد كمبودهاي نسبي را منعكس كنند. داشتن نظام بازار با قيمتهاي عجيب امكانپذير است، اما بايد توجه داشت كه داشتن نظام بازار كارآمد تحت چنين شرايطي امكانپذير نيست.
5- مديران مؤسسات، كشاورزان و ساير تصميمگيرندگان بايد قادر و مشتاق واكنش به علائم بازار باشند.
اين پنج شرطگذار، شرايط اساسي و ضروري است كه يك اقتصاد دولتي يا نيمه دولتي براي حركت به سمت اقتصاد بازاري كارآمد بايد از آن برخوردار شود كه در ادامه هر كدام از شرايط فوق را به طور مفصل شرح ميدهيم.