وحی و هرمنوتیک و سنخ شناسی ماهیت وحی و بررسی دیدگاه تجربه دینی آن

دسته بندي : عمومی » گوناگون

فهرست مطالب

عنوان:
سنخ شناسی ماهیت وحی
1 دیدگاه گزاره ای
مفهوم گزاره
تقسیم گیلبرت رایل
ارکان وحی گزاره ای
تفاوت تجارب وحیانی ونبوی ووحی گزاره ای
2 دیدگاه تجربه دینی
ارکان وحی تجربی
دو معنای شخصی بودن تجربه ومیانی
طرح دیدگاه تجربه دینی در الهیات لیبرال
وحی شیوه زندگی است
منابع

سنخ‏شناسى ماهيت وحى
نگاهى به نظريات موجود در باب سرشت وحى
در باب سرشت وحى، سه برداشت و ديدگاه متفاوت در كار است; هر چند اين سه ديدگاه به طور همزمان مطرح نبوده‏اند: يك برداشت در قرون وسطا مطرح بوده و امروز هم طرفدارانى دارد و آن ديدگاه گزاره‏اى است. متكلمان مسيحى قرون وسطا اين ديدگاه را نسبت‏به وحى داشتند بنابر اين ديدگاه، وحى مجموعه‏اى از گزاره‏ها است كه به پيامبر القا شده است. برداشت دوم در الهيات ليبرال شكل گرفت. متكلمان ليبرال وحى را نوعى تجربه دانسته‏اند، لذا ديدگاه تجربه دينى از وحى نام گرفت. در قرن بيستم، برداشت ديگرى از وحى صورت گرفت كه مى‏توان آن را «ديدگاه افعال گفتارى‏» از وحى ناميد. بر طبق اين برداشت وحى به اين معنا است كه خدا افعالى گفتارى را انجام داده است.
1. ديدگاه گزاره‏اى (1)
بر طبق قديمى‏ترين ديدگاه كه در مورد سرشت وحى وجود دارد وحى گونه‏اى انتقال اطلاعات است. خدا حقايقى را به پيامبر انتقال مى‏دهد و مجموعه اين حقايق، اساس وحى را تشكيل مى‏دهند. اين برداشت از وحى «ديدگاه گزاره‏اى‏» نام گرفته است.
انتقال اطلاعاتى مذكور در اثر گونه‏اى ارتباط ميان پيامبر و خدا صورت مى‏گيرد. پيامبر، قدرت ويژه‏اى دارد كه در پرتو آن، اطلاعاتى را كه خدا به او عرضه مى‏دارد، مى‏فهمد و سپس آنها را در اختيار ديگران قرار مى‏دهد. خدا به واسطه وحى ارتباطى با بشر برقرار كرده و پيامى به او داده است. اين پيام يا حقايق از سنخ گزاره‏ها است; يعنى مجموعه‏هايى از آموزه‏ها كه به صورت گزاره‏هايى تقرير شده‏اند.
مفهوم گزاره
واژه كليدى اين ديدگاه، «گزاره‏» (2) است. گزاره به چه معنايى است؟ و وحى خدا به چه معنايى گزاره‏اى است؟ در منطق گزاره به جمله‏اى مى‏گويند كه صدق و كذب بردار است. مثلا جمله «باران مى‏بارد» ممكن است راست‏يا دروغ باشد، ولى در وحى گزاره‏اى، اين معنا از گزاره مراد نيست. چرا كه ممكن است‏حقايق وحيانى وقتى در قالب زبان خاصى در مى‏آيد، جملات آن صدق و كذب بردار نباشند. گزاره‏هاى منطقى ويژگى ديگرى نيز دارند: چند جمله از زبان‏هاى متفاوت ممكن است‏بر يك گزاره دلالت داشته باشند. مثلا جملاتى از زبان‏هاى گوناگون دنيا كه مفيد اين معنا نيستند كه «برف سفيد است‏» بر يك گزاره دلالت دارند. آن گزاره در قالب هيچ يك از اين زبان‏ها نيست و لباس هيچ يك از آن‏ها را بر تن ندارد. به عبارت ديگر، گزاره به اصطلاح منطقى، الزاما به صورت زبان طبيعى خاصى نيست و به تعبير كلى‏تر، گزاره‏ها از زبان‏هاى طبيعى استقلال دارند. زبان‏هاى طبيعى زبان‏هايى هستند كه انسان‏ها با آن‏ها تكلم مى‏كنند. گزاره‏ها مشروط به اين نيستند كه حتما به صورت زبان طبيعى خاصى باشند; هر چند وقتى گزاره‏ها را براى ديگران نقل مى‏كنيم، معمولا در قالب زبان خاص است.
در ديدگاه گزاره‏اى، حقايق وحيانى به اين معنا گزاره‏اند كه زبان‏هاى طبيعى استقلال دارند. حقايقى را كه خدا يا فرشته وحى بر قلب پيامبر القا مى‏كند، صورت زبان خاصى ندارد. اين حقايق اطلاعاتى محض‏اند و پيامبر به آن‏ها لباس زبان خاص را مى‏پوشاند. حقايق گزاره‏اى براى ما امور آشنايى هستند. ما وقتى با اشاره مطلبى را به ديگران مى‏فهمانيم، حقايق را به آن‏ها القا مى‏كنيم. اين حقايق در قالب زبان طبيعى خاصى نيستند. از اين گذشته، ممكن است از طريق نمادها و يا علائمى، حقايق گزاره‏اى را به ديگران انتقال دهيم. علائم راهنمايى چنين كاركردى دارند; يعنى گزاره‏هايى را به معناى مذكور به ديگران انتقال مى‏دهند. راه‏هاى بسيارى غير از موارد فوق، براى القاى حقايق گزاره‏اى وجود دارد; مثلا، با استفاده از روش‏هاى فراروان‏شناختى مى‏توان حقايق گزاره‏اى را به ديگران انتقال داد. تله‏پاتى، يكى از اين راه‏ها است.
تقسيم گيلبرت رايل
در وحى گزاره‏اى، خدا وحى فرستاده است، به اين معنا است كه خدا حقايقى را بر پيامبر (ص) اعلام كرده است. يكى از فلاسفه تحليلى به نام گيلبرت رايل (3) افعال را به دو دسته تقسيم مى‏كند: افعال حاكى از توفيق و افعال حاكى از كار.
افعال حاكى از توفيق، (4) نشان مى‏دهد كه فاعل فعل به هدفى خاص دست نيافته است; مثلا وقتى مى‏گوييم «زيد در مسابقه دو برنده شد» غها «برنده شد» فعلى حاكى از توفيق است و نشان مى‏دهد كه زيد به هدفى خاص دست‏يافته است. در مقابل، افعال حاكى از كار (5) نشان مى‏دهد كه فاعل كارى خاص را انجام مى‏دهد، يا داده است. اگر در مثال گذشته بگوييم: «زيد ميدان مسابقه را دويد» فعل «دويد» تنها نشان مى‏دهد كه زيد كار دويدن را انجام داده است، ولى نشان نمى‏دهد كه او در نيل رسيدن به هدفى، مانند بردن مسابقه، نيز توفيق داشته است. (6)
وحى گزاره‏اى فعلى حاكى از توفيق است. وقتى مى‏گوييم «خدا بر پيامبر وحى كرد» به اين معنا است كه: «خداوند گزاره الف را بر پيامبر وحى كرد» و اين فعل بيان مى‏دارد كه ارتباطى ميان خداوند و پيامبر، به منظور انتقال گزاره‏اى تحقق يافته است. ممكن است تحقق اين ارتباط به شيوه‏هاى گوناگونى صورت گرفته باشد، ولى به هر حال اين منظور تحقق يافته است. (7)
دسته بندی: عمومی » گوناگون

تعداد مشاهده: 2607 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

تعداد صفحات: 57

حجم فایل:34 کیلوبایت

 قیمت: 3,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی:
    فهرست مطالب
    عنوان:
    سنخ شناسی ماهیت وحی
    1 دیدگاه گزاره ای
    مفهوم گزاره
    تقسیم گیلبرت رایل
    ارکان وحی گزاره ای
    تفاوت تجارب وحیانی ونبوی ووحی گزاره ای
    2 دیدگاه تجربه دینی
    ارکان وحی تجربی
    دو معنای شخصی بودن تجربه ومیانی
    طرح دیدگاه تجربه دینی در الهیات لیبرال
    وحی شیوه زندگی است
    منابع
    سنخ‏شناسى ماهيت وحى
    نگاهى به نظريات موجود در باب سرشت وحى
    در باب سرشت وحى، سه برداشت و ديدگاه متفاوت در كار است; هر چند اين سه ديدگاه به طور همزمان مطرح نبوده‏اند: يك برداشت در قرون وسطا مطرح بوده و امروز هم طرفدارانى دارد و آن ديدگاه گزاره‏اى است. متكلمان مسيحى قرون وسطا اين ديدگاه را نسبت‏به وحى داشتند بنابر اين ديدگاه، وحى مجموعه‏اى از گزاره‏ها است كه به پيامبر القا شده است. برداشت دوم در الهيات ليبرال شكل گرفت. متكلمان ليبرال وحى را نوعى تجربه دانسته‏اند، لذا ديدگاه تجربه دينى از وحى نام گرفت. در قرن بيستم، برداشت ديگرى از وحى صورت گرفت كه مى‏توان آن را «ديدگاه افعال گفتارى‏» از وحى ناميد. بر طبق اين برداشت وحى به اين معنا است كه خدا افعالى گفتارى را انجام داده است.
    1. ديدگاه گزاره‏اى (1)
    بر طبق قديمى‏ترين ديدگاه كه در مورد سرشت وحى وجود دارد وحى گونه‏اى انتقال اطلاعات است. خدا حقايقى را به پيامبر انتقال مى‏دهد و مجموعه اين حقايق، اساس وحى را تشكيل مى‏دهند. اين برداشت از وحى «ديدگاه گزاره‏اى‏» نام گرفته است.
    انتقال اطلاعاتى مذكور در اثر گونه‏اى ارتباط ميان پيامبر و خدا صورت مى‏گيرد. پيامبر، قدرت ويژه‏اى دارد كه در پرتو آن، اطلاعاتى را كه خدا به او عرضه مى‏دارد، مى‏فهمد و سپس آنها را در اختيار ديگران قرار مى‏دهد. خدا به واسطه وحى ارتباطى با بشر برقرار كرده و پيامى به او داده است. اين پيام يا حقايق از سنخ گزاره‏ها است; يعنى مجموعه‏هايى از آموزه‏ها كه به صورت گزاره‏هايى تقرير شده‏اند.
    مفهوم گزاره
    واژه كليدى اين ديدگاه، «گزاره‏» (2) است. گزاره به چه معنايى است؟ و وحى خدا به چه معنايى گزاره‏اى است؟ در منطق گزاره به جمله‏اى مى‏گويند كه صدق و كذب بردار است. مثلا جمله «باران مى‏بارد» ممكن است راست‏يا دروغ باشد، ولى در وحى گزاره‏اى، اين معنا از گزاره مراد نيست. چرا كه ممكن است‏حقايق وحيانى وقتى در قالب زبان خاصى در مى‏آيد، جملات آن صدق و كذب بردار نباشند. گزاره‏هاى منطقى ويژگى ديگرى نيز دارند: چند جمله از زبان‏هاى متفاوت ممكن است‏بر يك گزاره دلالت داشته باشند. مثلا جملاتى از زبان‏هاى گوناگون دنيا كه مفيد اين معنا نيستند كه «برف سفيد است‏» بر يك گزاره دلالت دارند. آن گزاره در قالب هيچ يك از اين زبان‏ها نيست و لباس هيچ يك از آن‏ها را بر تن ندارد. به عبارت ديگر، گزاره به اصطلاح منطقى، الزاما به صورت زبان طبيعى خاصى نيست و به تعبير كلى‏تر، گزاره‏ها از زبان‏هاى طبيعى استقلال دارند. زبان‏هاى طبيعى زبان‏هايى هستند كه انسان‏ها با آن‏ها تكلم مى‏كنند. گزاره‏ها مشروط به اين نيستند كه حتما به صورت زبان طبيعى خاصى باشند; هر چند وقتى گزاره‏ها را براى ديگران نقل مى‏كنيم، معمولا در قالب زبان خاص است.
    در ديدگاه گزاره‏اى، حقايق وحيانى به اين معنا گزاره‏اند كه زبان‏هاى طبيعى استقلال دارند. حقايقى را كه خدا يا فرشته وحى بر قلب پيامبر القا مى‏كند، صورت زبان خاصى ندارد. اين حقايق اطلاعاتى محض‏اند و پيامبر به آن‏ها لباس زبان خاص را مى‏پوشاند. حقايق گزاره‏اى براى ما امور آشنايى هستند. ما وقتى با اشاره مطلبى را به ديگران مى‏فهمانيم، حقايق را به آن‏ها القا مى‏كنيم. اين حقايق در قالب زبان طبيعى خاصى نيستند. از اين گذشته، ممكن است از طريق نمادها و يا علائمى، حقايق گزاره‏اى را به ديگران انتقال دهيم. علائم راهنمايى چنين كاركردى دارند; يعنى گزاره‏هايى را به معناى مذكور به ديگران انتقال مى‏دهند. راه‏هاى بسيارى غير از موارد فوق، براى القاى حقايق گزاره‏اى وجود دارد; مثلا، با استفاده از روش‏هاى فراروان‏شناختى مى‏توان حقايق گزاره‏اى را به ديگران انتقال داد. تله‏پاتى، يكى از اين راه‏ها است.
    تقسيم گيلبرت رايل
    در وحى گزاره‏اى، خدا وحى فرستاده است، به اين معنا است كه خدا حقايقى را بر پيامبر (ص) اعلام كرده است. يكى از فلاسفه تحليلى به نام گيلبرت رايل (3) افعال را به دو دسته تقسيم مى‏كند: افعال حاكى از توفيق و افعال حاكى از كار.
    افعال حاكى از توفيق، (4) نشان مى‏دهد كه فاعل فعل به هدفى خاص دست نيافته است; مثلا وقتى مى‏گوييم «زيد در مسابقه دو برنده شد» غها «برنده شد» فعلى حاكى از توفيق است و نشان مى‏دهد كه زيد به هدفى خاص دست‏يافته است. در مقابل، افعال حاكى از كار (5) نشان مى‏دهد كه فاعل كارى خاص را انجام مى‏دهد، يا داده است. اگر در مثال گذشته بگوييم: «زيد ميدان مسابقه را دويد» فعل «دويد» تنها نشان مى‏دهد كه زيد كار دويدن را انجام داده است، ولى نشان نمى‏دهد كه او در نيل رسيدن به هدفى، مانند بردن مسابقه، نيز توفيق داشته است. (6)
    وحى گزاره‏اى فعلى حاكى از توفيق است. وقتى مى‏گوييم «خدا بر پيامبر وحى كرد» به اين معنا است كه: «خداوند گزاره الف را بر پيامبر وحى كرد» و اين فعل بيان مى‏دارد كه ارتباطى ميان خداوند و پيامبر، به منظور انتقال گزاره‏اى تحقق يافته است. ممكن است تحقق اين ارتباط به شيوه‏هاى گوناگونى صورت گرفته باشد، ولى به هر حال اين منظور تحقق يافته است. (7)