پاورپوینت خود شکوفایی و تجربه های اوج و دیدگاه روانشناسان مختلف در خصوص خودشکوفایی
دسته بندي :
عمومی »
گوناگون
یونگ " فردیت یافتن را مترادف با تحقق خود میدانست. یعنی یکپارچگی عناصر ناهمگون شخصیت و مبدل شدن آن به الگویی هماهنگ و منحصربه فرد
به طور خلاصه خصوصیاتی که یونگ برای فردیت یافتگان بر شمرده است از این قرار است
فردیت یافتگان در سنین میانسالی هستند، چون بحرانهایی شدید را که اصل دگرگونی شخصیت در این زمان است پشت سر گذاشتهاند.
اینان به مراحل عالی خودشناسی رسیدهاند. فردیت یافتگان خود را میپذیرند با همه ضعفها و کاستیها.
رولومی" در کتاب کشف هستی میگوید، مفهوم ارادهی معطوف به قدرت (will To Power) ،که نیچه به کار برده است، همان خود شکوفایی است. مفهوم اراده معطوف به قدرت عبارت است از تحقق خود به کاملترین شکل آن. نیچه میگویدتنها فرمانی که هر کس باید بیچون و چرا به آن گردن نهد، فرمانی است که استعدادهای او از درون صادر میکنند و قطع نظر از اینکه هر کسی مستعد این باشد که چه بشود، همان قریحه وی باید جهت و همه تلاشها و به بیان صریحتر اراده او را معین کند.
مازلو معتقد بود که روانشناسی به طور کلی بر جنبهی منفی، بیمارگونه و حیوانی انسانها متمرکز است و امیدوار بود که روانشناسی انسانگرا به جنبههای مثبت آدمی توجه کند و بدین ترتیب دانشی فراهم شود که تا بتوان به کمک آن نظریه جامع انگیزش انسان را تدوین کرد، نظریهای که هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی انسان را در بر میگیرد
وی سپس به ابداع هرمی برای نشان دادن سلسله مراتب نیازهای انسان بر حسب شدتشان کرد که عبارتاند از
ارضای نیازهای بالاتر منوط بر ارضای نیازهای پایین است. بهعنوان مثال آدم گرسنه کمتر میتواند درس بخواند. مازلو تفاوت میان نیازهای بالاتر و پایینتر را به این شرح خلاصه میکند
راجرز خود شکوفایی را به عنوان تمایل ذاتی ارگانیزم برای توسعه همه ظرفیتهایش برای نگهداری و کمال ارگانیزم میداند. بر طبق دیدگاه راجرز دو نوع هماهنگی یا سازش برای کسانی که ظرفیتهایشان را شکوفا میسازند، لازم است. هماهنگی میان آگاهی و تجربه و هماهنگی میان ارتباط و آگاهی هماهنگی اول هنگامی پدید میآید که افراد تماما از تماس تجربیاتشان با خودشان، دیگران و جهان آگاهند. این صفت تحت عنوان گشودگی به تجربه مطرح میشود. دومین صفت هنگامی ظاهر میشود که سخنان و رفتار افراد بازتابی از افکار و عقاید خود آنها و نه از تجارب و خواستههای دیگران، میباشد. این صفت تحت عنوان ارجاع به خود نامیده میشود. در واقع افراد طبق صفت اول به دیدار تجارب و اطلاعات رفته و طبق صفت دوم با معیارهای درونیشان به قبول یا طرد آن تجارب و اطلاعات میپردازند
-
محتوای فایل دانلودی:
یونگ " فردیت یافتن را مترادف با تحقق خود میدانست. یعنی یکپارچگی عناصر ناهمگون شخصیت و مبدل شدن آن به الگویی هماهنگ و منحصربه فرد
به طور خلاصه خصوصیاتی که یونگ برای فردیت یافتگان بر شمرده است از این قرار است
فردیت یافتگان در سنین میانسالی هستند، چون بحرانهایی شدید را که اصل دگرگونی شخصیت در این زمان است پشت سر گذاشتهاند.
اینان به مراحل عالی خودشناسی رسیدهاند. فردیت یافتگان خود را میپذیرند با همه ضعفها و کاستیها.
رولومی" در کتاب کشف هستی میگوید، مفهوم ارادهی معطوف به قدرت (will To Power) ،که نیچه به کار برده است، همان خود شکوفایی است. مفهوم اراده معطوف به قدرت عبارت است از تحقق خود به کاملترین شکل آن. نیچه میگویدتنها فرمانی که هر کس باید بیچون و چرا به آن گردن نهد، فرمانی است که استعدادهای او از درون صادر میکنند و قطع نظر از اینکه هر کسی مستعد این باشد که چه بشود، همان قریحه وی باید جهت و همه تلاشها و به بیان صریحتر اراده او را معین کند.
مازلو معتقد بود که روانشناسی به طور کلی بر جنبهی منفی، بیمارگونه و حیوانی انسانها متمرکز است و امیدوار بود که روانشناسی انسانگرا به جنبههای مثبت آدمی توجه کند و بدین ترتیب دانشی فراهم شود که تا بتوان به کمک آن نظریه جامع انگیزش انسان را تدوین کرد، نظریهای که هم جنبههای مثبت و هم جنبههای منفی انسان را در بر میگیرد
وی سپس به ابداع هرمی برای نشان دادن سلسله مراتب نیازهای انسان بر حسب شدتشان کرد که عبارتاند از
ارضای نیازهای بالاتر منوط بر ارضای نیازهای پایین است. بهعنوان مثال آدم گرسنه کمتر میتواند درس بخواند. مازلو تفاوت میان نیازهای بالاتر و پایینتر را به این شرح خلاصه میکند
راجرز خود شکوفایی را به عنوان تمایل ذاتی ارگانیزم برای توسعه همه ظرفیتهایش برای نگهداری و کمال ارگانیزم میداند. بر طبق دیدگاه راجرز دو نوع هماهنگی یا سازش برای کسانی که ظرفیتهایشان را شکوفا میسازند، لازم است. هماهنگی میان آگاهی و تجربه و هماهنگی میان ارتباط و آگاهی هماهنگی اول هنگامی پدید میآید که افراد تماما از تماس تجربیاتشان با خودشان، دیگران و جهان آگاهند. این صفت تحت عنوان گشودگی به تجربه مطرح میشود. دومین صفت هنگامی ظاهر میشود که سخنان و رفتار افراد بازتابی از افکار و عقاید خود آنها و نه از تجارب و خواستههای دیگران، میباشد. این صفت تحت عنوان ارجاع به خود نامیده میشود. در واقع افراد طبق صفت اول به دیدار تجارب و اطلاعات رفته و طبق صفت دوم با معیارهای درونیشان به قبول یا طرد آن تجارب و اطلاعات میپردازند