بررسی برهان وجوب و امکان ابن سينا
دسته بندي :
علوم انسانی »
فلسفه و منطق
عنوان مقاله: بررسی برهان وجوب و امکان ابن سينا
قالب فایل: WORD
فهرست مطالب:
● بهترين راه كوتاهترين راه
● برهان وجوب و امكان
● بيان صدرالمتألهين در بارة برهان وجوب و امكان
● برهان وجوب و امكان بدون استناد به محال بودن دور و تسلسل
● نشانههاي امكان
● اشكالات و پاسخها
● اشكال هيوم
● نفي ضرورت از واجبالوجود و پاسخ آن
● پی نوشتها
* بخشی از ابتدای مقاله:
بهترين راه كوتاهترين راه
براي طي طريق برهاني براي اثبات وجود خداوندگار بهترين شيوه آن است كه از كوتاهترين راه حركت كنيم. چرا كه علاوه بر آن كه زودتر به مقصود ميرسيم با موانع كمتري هم مواجه خواهيم شد. اما كوتاهترين راه در اين مسير آن است كه از مقدمات كمتري بهره گرفته شود و مقدماتش نيز به سادگي و با اندك تأملي قابل اثبات باشند. در طول تاريخ فلسفه و كلام، انديشمندان براي دستيابي به چنين راهي تلاشهاي زيادي كردهاند (شكرالله مساعيهم) و دستآوردهاي زيادي داشتهاند اما شايد يكي از بهترين و دقيقترين آنها همان است كه جناب شيخالرئيس بوعلي سينا مبتكر آن بوده است. برهان مرحوم شيخالرئيس به برهان وجوب و امكان معروف است. از اين برهان تقريرات گوناگوني شده است و به صورتهاي مختلفي طرح گرديده است كه شايد بهترين صورتش همان باشد كه در كتاب شريف اشارات و تنبيهات آمده است.
برهان وجوب و امكان
وجوب و امكان دو اصطلاح فلسفي هستند. ميدانيم كه موضوع فلسفه، موجود است (يا موجود بما هو موجود) و يكي از بحثهاي فلسفي، مباحث تقسيمي فلسفه است كه با تقسيم موجود به اقسام گوناگون، مسائل مختلف فلسفي ايجاد ميشود و در فلسفه از آنها بحث ميشود. مثل تقسيم موجود به ذهني و خارجي يا تقسيم موجود به علت و معلول. يكي از آن بحثها نيز تقسيم موجود به واجبالوجود و ممكنالوجود است. با اين توضيح كه:
اگر به موجودات جهان نظري بيفكنيم از دو حال خارج نيستند, يا وجود براي آنها ضروري است به طوري كه حتما بايد وجود داشته باشند و در صورتي كه نباشند محال پيش ميآيد و يا وجود براي آنها ضروري نيست يعني اين طور نيست كه حتماً بايد وجود داشته باشند بلكه هم وجودشان ممكن است و هم نبودشان ممكن. يعني در واقع نه وجود برايشان ضروري است و نه عدم. به گروه اول از موجودات واجبالوجود و به گروه دوم ممكنالوجود گفته ميشود.
ميتوان تقسيم بالا را به شكل ديگري نيز مطرح كرد. هر مفهومي را در نظر بگيريم و آن را با وجود بسنجيم از سه حال خارج نيست: يا وجود برايش ضروري است به طوري كه محال است وجود از او گرفته شود. يعني حتماً بايد موجود شود پس عدمش محال است و يا برعكس عدم و نيستي برايش ضروري است به طوري كه محال است بوجود بيايد و حتماً بايد معدوم باشد و يا نه وجود برايش ضروري است و نه عدم، يعني اين طور نيست كه حتماً بايد موجود باشد به طوري كه عدمش محال باشد يا حتما بايد معدوم باشد به طوري كه وجودش محال باشد بلكه هم ميتواند وجود داشته باشد و هم ميتواند معدوم باشد. به قسم اول واجبالوجود و به قسم دوم ممتنعالوجود و به قسم سوم ممكنالوجود گفته ميشود. واجبالوجود مانند: خداوند متعال، ممتنعالوجود مانند: شريك خدا و ممكنالوجود مانند: انسان. هريك از اين سه گروه يعني واجبالوجود و ممكنالوجود و ممتنعالوجود، احكام ويژة خود را دارند كه به تدريج بعضي از آنها بيان ميشود.
بايد دانست كه اين تقسيم در واقع تقسيمي عقلي است يعني دوران بين نفي و اثبات است و به گونهاي است كه محال است قسمي به آن افزوده يا قسمي از آن كاسته شود. همانطور كه ويژگي همهي تقسيمات عقلي همين است. در حقيقت تقسيم مفاهيم به اين صورت است كه هر مفهوم را كه با وجود بسنجيم يا وجود برايش ضروري است و يا ضروري نيست. قسم اول واجب الوجود نام دارد. حال اگر وجود برايش ضروري نبود يا عدم برايش ضروري است يا عدم برايش ضروري نيست. قسم اول (كه عدم برايش ضروري است) ممتنع الوجود و قسم دوم ممكن الوجود ناميده ميشود.
اگر توجه كرده باشيد در تقسيم موجودات آنها را تنها به دو قسم واجبالوجود و ممكنالوجود تقسيم كرديم و نامي از ممتنعالوجود نبرديم. اما در تقسيم مفاهيم، آنها را به سه گروه تقسيم كرديم. علت اين است كه در تقسيم موجودات نميتوان ممتنعالوجود را به عنوان يك قسم از موجودات فرض كرد زيرا ممتنعالوجود وجودش محال است و بنابراين چيزي كه وجودش محال است نميتواند قسمي از موجودات فرض شود. اما در تقسيم مفاهيم با چنين مشكلي روبرو نيستيم زيرا ميتوان گفت كه يك مفهوم را اگر با وجود بسنجيم، اگر وجود پيداكردنش در خارج از ذهن محال بود، ممتنعالوجود نام دارد....