پاورپوینت کاربردبازاریابی تهاجمی وبازاریابی دفاعی در موفقیت برندهای مطرح جهانی (ویرایش جدید)
دسته بندي :
جزوه »
کسب و کار و پول
کاربردبازاریابی تهاجمی وبازاریابی دفاعی در موفقیت برندهای مطرح جهانی (ویرایش جدید)
در بازاریابی تهاجمی که همه چیز بسته به جسارت و خرج مالی صاحب برند دارد بسیار جذاب و پرشور است و در غالب مواقع جواب خواهد داد . این تعریفی است از بازاریابی تهاجمی در زبان عامیانه .
قبل از اینکه به مفهوم دقیق استراتژی تهاجمی در بازاریابی یا همان بازاریابی تهاجمی در درون یک کسب و کار بپردازیم کمی راجع به انواع استراتژی در بازاریابی کسب و کارهای امروز ایران و جهان صحبت خواهیم کرد.
استراتژی های کسب و کار را می توان به طرق مختلفی طبقه بندی کرد. که یکی از آنها ارزیابی استراتژی بر مبنی درجه ی تهاجمی بودن آنهاست. میزان تهاجمی بودن استراتژی بر مبنای جسارت و پیشروی در بازار، گرایش به ریسک، قدرت نفوذ مالی، خلاقیت در تولید و سرعت تصمیم گیری مشخص می شود. از نظر میزان تهاجمی بودن چهار طبقه وجود دارد: اکتشافی، تدافعی، تحلیل کننده، عکس العملی.
استراتژی اکتشافی تهاجمی ترین آنهاست. و شامل برنامه هایی برای گسترش بازار و وارد شدن به بازارهای جدید و کسب فرصت های جدید است. آنها به سرعت به هر نشانه ای از سوی فرصت های ایجاد شده در بازار پاسخ می دهند، و این کار را معمولاً با تحقیق و یا تجزیه و تحلیل مستمر در بازار انجام می دهند و این گونه سازمانها معمولاً بخش زیادی از درآمد خود را از طریق فروش محصولات جدید و یا دست یابی به بازارهای جدید به دست می آورند.
ریسک عدم موفقیت محصول یا رد در بازار بالا است. آنها برای اول بودن در صنعت خودشان ارزش زیادی قائل هستند و به این فکر می کنند که مزایای اول بودن برای آنها امتیاز و حق قیمت گذاری محصول و سود بالا را به ارمغان می آورد. شاید به یقین شرکت اپل بهترین مثال برای استراتژی اکتشافی در دنیاست.
استراتژی تدافعی: آنها تمایل به انجام هیچ یک از کارهایی که در استراتژی اکتشافی انجام می دهند ندارند. استراتژی یک سازمان مدافع، پیدا کردن و حفظ یک بازار امن و نسبتاً با ثبات است و آنها سعی می کنند تا جایی که امکان دارد خود را نسبت به تغییرات بازار مصون کنند. متاسفانه بسیاری از شرکت ها در ایران چنین استراتژی در پیش می گیرند.
استراتژی تحلیل کننده: این نوع استراتژی بین تدافعی و اکتشافی است آنها کمتر از اکتشافی ریسک می کنند و کمتر از تدافعی به ثبات تن می دهند. اکثر شرکتهای جهان در این دسته هستند.
استراتژی عکس العملی: استراتژی عکس العملی، استراتژی مشخص و ثابتی نیست و در این حالت سازمان ها معمولاً مطابق با وقایع بازار از خود عکس العمل نشان می دهند.
اکنون می خواهیم با توجه به مطالبی که در بالا گفته شد بازاریابی تهاجمی یا aggressive marketing را بدین صورت تعریف کنیم:
هدف در بازاریابی تهاجمی بالاتر از متوسط بودن است. و همینطور کسب سود بیشتر و پیشتاز بودن در تولید و کیفیت و البته این را هم فراموش نمی کند که رابطه تنگاتنگی میان برآورده ساختن انتظارهای مشتریان و سودآوری بنگاه اقتصادی وجود دارد پس می توان گفت در بازاریابی تهاجمی ترکیبی از کیفیت، قیمت و خدمات وجود دارد که بر برآیند قیمت، کیفیت و خدمات رقبا بسیار چربش دارد.
بازاریابی تهاجمی
واحد های بازاریابی تهاجمی، زاده این ده سال اخیرند که رقابت بسیار فشرده شده است. این واحد ها بسیار حرفه ای تر از واحد های معمولی بازاریابی عمل می کنند و اجرای ماموریت هایی که واحد های عادی از انجام آن عاجزند را برعهده دارند. این واحد ها در سرعت، عملکرد، برنامه ریزی، شجاعت، شکست ناپذیری، چابکی، هماهنگی بی نظیر هستند و اولین و مهمترین اصل حاکم بر آنها حمله برای کسب مشتریان بیشتر است.
واحد بازاریابی باید مدام حمله کند اصلاً واحد بازاریابی دفاعی به چه دردی می خورد. واحد بازاریابی که تهاجمی باشد میتواند حق خود را از بازار بگیرد، مدام برای شما مشتری جور کند، سهام شرکت شما را بالا ببرد، شرکت را قوی کند، ثروت شما را زیاد کند اعتبار شما را در بازار بالا ببرد، در خریدن مواد اولیه و چانه زنی در معاملات شما را در موضع قدرت قرار دهد پس اگر شرکتی دیدید که روز به روز عقب تر می رود بعد از مدیر کل مستقیم بروید سراغ واحد بازاریابی و یقه آن را بگیرید چون این واحد بوده که بی عرضه عمل کرده. اما حالا که این قدر واحد بازاریابی تهاجمی خوب است و این همه حسن دارد ببینیم واحد بازاریابی تهاجمی چه کارهایی بلد است و چه در چنته اش دارد که باید آن را در هر شرکتی خلق کرد و اگر هست آن را تقویت کرد.
اول از همه واحد بازاریابی تهاجمی سهم بازار خود را از بخش های مشتریان اصلی حفظ می کند.
قبل از هر حمله و هر تلاشی برای جذب مشتری اول باید هوای مشتریان فعلی را داشت. چون فعلاً دست به نقد دارند از ما خرید می کنند و تکیه گاه ما هستند و ما باید همیشه مواظب این عزیزان که جای پای ما را در بازار محکم می کنند باشیم. چون که ما به پشتوانه آن ها می توانیم برای بقیه قسمت های بازار نقشه بکشیم. در ثانی اگر ما نتوانیم مشتریان خودمان را راضی نگه داریم چطوری می خواهیم مشتریان جدید را راضی کنیم که محصولات ما را بخرند پس رضایت این مشتریان پیشکسوت را همیشه داشته باشید، یعنی مثلاً جنس خوب به آنها بدهیم، به آنها تخفیف بدهید، خدمات پس از فروش کاملی به آنها اعطا کنید، به خواسته هایشان توجه کنید، با آنها در ارتباط باشید و …. تا بتوانید با خیال راحت به سراغ قسمت های دیگر بازار بروید. اولین هجوم و بهترین مرحله برای کسب مشتری بیشتر،ابتدا حمله به بخشی است که به مشتریان بخش اصلی بازار شما شبیه هستند.
راز کسب سریع مشتری جدید این است که سراغ کسانی بروید که شبیه مشتریان الان شما هستند. حسن این کار در این است که شما به خوبی با خواسته های آنها آشنایید و به جهت شناختی که دارید می دانید آنها چه چیزی می خواهند چون برای امثال آنها چند سال تولید کرده اید پس مزه دهان آنها را کاملاً دارید. اتفاقاً این بخش از مشتریان بسیار راحت و بی دردسر جذب می شوند اما چیزی که اینجا مهم است این است که خیلی موقع ها این گونه مشتریان از ذهن ما دور هستند و از قلم افتاده اند اگر یک مقدار ورای عادت هر روز نگاه کنی می توانی دسته های مختلفی از آنها پیدا کنی. یک خشکشویی بزرگ را می شناختم در خیابان بهشتی که پر از ساختمان های دولتی و اداری بزرگ است کار میکرد، روزی از یک اداره خصوصی بزرگ سفارش دریافت کرد و آن سفارش تبدیل شد به قرارداد سالانه که هر ماه خشکشویی ۳۰۰ دست لباس را اتو کند و به اداره تحویل دهد صاحب خشکشویی که این قرارداد بهش مزه کرده بود یک کمی فکر کرد و گفت من چرا نروم و این را به سایر ادارات پیشنهاد بدهم فردای همان روز یک سفارش دیگر هم گرفت و بعد از مدتی دیگر به مردم عادی سرویس نمیداد و تبدیل شده بود به یک کارگاه خشکشویی که فقط با سازمانها کار میکرد. غرض از این خاطره این بود که این صاحب خشکشویی افرادی شبیه مشتریان خود را پیدا و جذب کرد اگرشما هم درست فکر کنید مطمئناً در نمونه هایی به ذهنتان میآید.
درباره نیاز مشتریان اصلی و مشتریانی که جذب کردید بیشتر تحقیق کنید :
بعد از هر هجومی که منجر به پیروزی و جذب مشتری شد باید به فکر حفظ آنها باشید چون یکی از آفت های بازاریابی تهاجمی این است که ممکن است رقیب همانطور که شما مشتریان شخص دیگری را تصاحب کردید او هم مشتریان شما را صاحب شود. پس یادتان باشد پس از هر فتح باید مکانیزمی طراحی کنید که مشتری همچنان در چنگ شما بماند. اشتباه نکنید منظورم این نیست که مشتری را به زنجیر بکشید می گویم که نیازهای مشتری را که متغیر است و هر چند وقت یکبار تغییر می کند را بشناسید این کار باعث می شود که شما همیشه کالاهایی داشته باشید که با آن سر مشتریان را گرم کنید تا او به رقبای شما فکر نکند یعنی یک جورایی طر فدار محصولات شما شود و این طرفداری هم برایش سود داشته باشد. اگر درست رضایت مشتریان جذب شده را بدست آورید این ها هم می شوند مثل مشتریان اصلیتان که در اول گفتیم وگرنه خیلی زود بعد از یکی یا دو خرید می روند سراغ دیگری نقل است که چنگیز بعد از اینکه هر شهری را می گرفت پس از مدتی با شورش، شهر از دست گماشتگان چنگیز درمی آمد چون آنها نحوه تا کردن با مردم را بلد نبودند در عوض کوروش هر جا را که فتح میکرد تا سال ها پس از مرگ او جزء خاک ایران می ماند چون می دانست چطور باید رضایت مردم آنجا را داشته باشد.
واحد بازاریابی تهاجمی را حمایت مالی کنید
جنگ سرباز، لجستیک و تجهیزات می خواهد و مهم تر از همه روحیه نیاز دارد که همه اینها تنها با پول ممکن می شود واحد بازاریابی تهاجمی هم همه اینها را می خواهد منتهی به شکل دیگر. اکثر هجوم ها پرهزینه اند چون هیچ کس دوست ندارد شکست بخورد.
واحد بازاریابی تهاجمی باید آن قدر پول داشته باشد که بتواند در ساعت پربیننده تلویزیون آگهی بدهد، در بهترین بیلبوردهای شهر تبلیغ کند، بهترین فستیوال ها را برگزار کند، شیک ترین غرفه ها را در نمایشگاه ها داشته باشد، توان زیر قیمت دادن محصولات برای شکاندن کمر رقبا تا مدت طولانی را داشته باشد، کارکنان درجه یک و با سواد و خبره استخدام کند، سیستم لجستیک سریع داشته تا دشمنان را به راحتی در دور دست مغلوب و غافلگیر کند و صدها چیز دیگر که بی مایه فتیر است. پس باید برای بازاریابی تهاجمی پول خرج کرد و اگر پول ندارید پس دست به تهاجم نزنید که بد می بینید یا وقتی پول کافی ندارید با ۲ و ۳ شرکت دیگر متحد شوید بعد با هم حمله کنید هیچ وقت بدون پشتوانه پولی نمی توان جنگ را برد.
در زمینه هایی که از رقیب سر هستید حمله کنید
یک شرکت ممکن است جنس های مختلفی بسازد ولی معمولاً در یکی یا دو قلم تبحر و تخصص ویژه دارد نشانه های این تخصص هم در این است که یا قیمت کالای تولیدی اش بسیار پایین تمام شود یا کارهایی که انجام می دهد نسبت به بقیه خیلی بهتر است و هر علتی که باعث شود یک کالا طرفدار پیدا کند. مثلا ما خیلی شرکت تولید کننده کمپوت آناناس داریم ولی شرت Dole حرف اول را در دنیا میزند.
پیشنهاد من این است که همیشه در زمینهای که سر هستید به فکر توسعه مشتری باشید این کار هم زحمت کمتری نیاز دارید هم اینکه مشتریان بیشتری جذب می کنیم و هم توانایی حفظ رضایت مشتریان بیشتری را دارید از آن طرف قدرت رقابتی شما چند برابر می شود چون محصول خوب کار هزاران تبلیغ را یک جا انجام می دهد و از طرفی محصول خوب بعد از مدتی به سمت برند شدن حرکت می کند پس باید در جنگ کالایی داشته باشید که رقیب را عاجز کند اگر چنین کالایی ندارید آن را خلق کنید یعنی ببینید شما اگر چه چیزی درست کنید حرف اول را می زنید؟
خیلی شرکت ها کلی امکانات مصرف می کنند برای تولید چیزی که ۱۰ برابر بهتر آن در بازار هست که این کار واقعاً جاهلانه است در صورتی که میشود با هزینه قبلی کالای دیگر ساخت که حداقل در بازار جایگاهی معتبر داشته باشد لذا اگر از این کار هم عاجزید تولید کالا را رها کنید به سراغ خدمات بروید.
وقت آن است که حال به بازار مشتریانی که شبیه شما نیستند حمله کنید
بعد از جذب مشتریان شبیه بازار شما و دانستن برنامه ای برای حفظ آنها حال می توانید برای مشتریانی که شبیه مشتریان شما نیستند دندان تیز کنید منتهی این جنگ کار سختی است و کلی انرژی از شما می گیرد. ولی اگر موفق شوید فرصت های پرسود برای شما درست شده که حالا حالاها شما را سرگرم می کند.
وقتی می خواهید مشتری متفاوت جذب کنید باید رنگ عوض کنید. یعنی اینکه به ظاهر دلخواه او دربیاید تا آنها به شما اطمینان کنند منتهی نه با کالاهایی که برای مشتریان قبلی تولید می کردید چون این مشتری ها نیازهایشان با قبلی ها فرق میکند. مثل نایک که بعد اینکه بازار اروپا را قبضه کرده بود در حمله اولیه به سراغ آمریکا و استرالیا (مشتریان شبیه بازار اول) رفت و وقتی نوبت افریقا (مشتریان متفاوت) رسید کاملاً رنگ عوض کرد و محصولاتش متفاوت شده بود، تبلیغاتش خیلی عام فهم و مردمی بو و قیمت های اجناسش را ارزان کرد به طوری که اگر شما نایک افریقا را می دیدید می گفتید : نایکی که در اروپا است یک شرکت دیگر است و با این یکی فرق دارد.
اگر نایک با همان شیوه رسوخ در استرالیا و آمریکا می خواست افریقا را فتح کند جواب نمیداد زیرا همه چیز بین این دو با هم متفاوت بود از اخلاق، محیط، درآمد و فرهنگ گرفته تا نحوه حکومت در آفریقا.
دقیقاً علت این هم که ما در طرح های صادراتی شکست می خوریم همین است چون می خواهیم همان کالای داخلی را به کشورهای دیگر نیز بفرستیم که نتیجه هم حجم کم صادرات کشورمان است. پس برای اینکه چیزی را بدست بیاورید که تابحال نداشته اید باید چیزی بشوید که تا به حال نبوده اید.
جذب مشتری متفاوت تفاوت شما را می طلبد تا فرق نکنی از مشتری متفاوت خبری نیست. ولی اگر توانستید مشتری متفاوت را جذب کنید بازار بسیار گسترده ای جلوی خودتان باز کرده اید. چون شما دیگر قادر خواهید بود برای هر کسی در هر جای جهان کالا تولید کنید. بازار مشتریان مشابه محدود است اما تا دلتان بخواهد مشتری متفاوت داریم که باید با یک ارزیابی درست پرسودترین ها را سوا کرد و روی آن برنامه ریخت.
مواظب برنامه های انحرافی و ریخت و پاش ها در بازاریابی تهاجمی باشید.
کنترل جنگ واقعاً سخت است حتی با سابقه ترین ژنرال ها هم گاه در اجرای طرح های عملیاتی باز می مانند چون که نقشه ها در اتاق کار یا اتاق جنگ کشیده می شود ولی باید در میدان جنگ اجرا شود میدان هم هر دقیقه اش با دقیقه بعد فرق میکند چون میدان جنگ میدان تعریف نشده ای است که تنها چیزی که در آن ثابت است تغییرات است. هر لحظه خبر جدیدی می شنوید، هر ثانیه چیز جدیدی اتفاق می افتد، هر دقیقه ممکن است طرح دشمن عوض شود، هر ساعت ممکن است شما غافلگیر شوید یا غافلگیر کنید و هر روز ممکن است برای شما فردایی نباشد این نااطمینانی در جنگ باعث ایجاد فرضیه های انحرافی در ذهن فرمانده می شود و فرضیه های انحرافی هم ریشه هر شکستی است پس باید خیلی مواظب فرضیه های انحرافی باشید البته هر چه قدر هم که زیرک باشید چند شکست در کارنامه شما ثبت می شود اما وقتی شما خواستید سازمانی با بازاریابی تهاجمی داشته باشید دیگر حق ندارید پوتین را از پای دربیاورد، دیگر حق خواب و آرامش را ندارید، باید با لباس رزم بخوابید، باید همیشه اسلحه آماده داشته باشید چون شرکت های تهاجمی کلی دشمن ریز و درشت دارند که اگر بدانند شما اسلحه را زمین گذاشته اید امانتان نمی دهند از بحث اصلی منحرف نشویم اینکه شما باید در جلوی برنامه های انحرافی را بگیرید. جلوی برنامه های انحرافی را می توان با کار گروهی و استفاده از تجربه دیگران گرفت هر چه قدر تیم بازاریابان تهاجمی شرکت با هم نزدیک تر باشند و با هم فکر کنند و با هم عمل کنند امکان به خطا رفتن کمتر است استفاده از تجربه فاتحان گذشته هم باعث می شود شکست های آنها را تکرار نکنید و به عبارتی هر چه شکست های بیشتری را یاد بگیرید به پیروزی نزدیک تر می شوید. چون کسی که شکست ها را بشناسد اسیر بازی آنها نمی شود و راه های منتهی به شکست را خوب از بر است و از آن راه دوری می کند. اما ریخت و پاش، یادتان است که گفتم باید برای بازاریابی تهاجمی پول خرج کنید این را بدانید که هر کجا پول زیاد بود ریخت و پاش و اسراف هم هست مراقب این هم باشید چون ریخت و پاش کارکنان را تنبل و پرتوقع میکند و همچنین سود شما را کم میکند بعد از یک مدتی می بینید کاری که شما انجام می دهید بقیه با نصف هزینه انجام می دهند پس از امکانات بهترین استفاده را بکنید و همیشه از خودتان بپرسید به ازای هر ریالی که خرج می کنیم چه چیز کسب می کنیم؟ (نسبت سود آوری)
سوال دیگری که به نظر من حرف ندارد این است که بهترین راه خرج کردن هر ریال چیست (هزینه فرصت)؟ همچنین آب پاکی را روی دست کارکنان بازاریابی بریزید که بدانند باید برای هر ریال حساب پس دهند.
حالا که در بازار سری توی سرها پیدا کردید وقت آن است که برندهایتان را درست و حسابی مدیریت کنید.
خوب شما تا اینجا ۳ نوع مشتری داشتید مشتریان اصلی، مشتریان مشابه و مشتریان متفاوت که گفتیم برای نوع سوم باید جنس های متفاوتی بسازید خوب این جنس های متفاوت برای خودشان نام و نشان دارند و بعد از مدتی که می گذرد این ها یک جورایی برند حساب می شوند حال سوال این است که باید با این برندها چه کرد چون کلی تبلیغ هزینه شده تا این برندها درست شده اند باید چطوری از این سرمایه های شرکت که خیلی بابت شان زحمت کشیده ایم استفاده کنیم که حسابی سود کنیم؟
شاید سوال دیگر برای شما پیش بیاید که این آخری دیگر ربطی به بازاریابی تهاجمی ندارد و مربوط مدیریت برند است و از من عیب بگیرید که این آخری را الکی به بازاریابی تهاجمی چسبانده ام در صورتی که این مورد نکته بسیار مهمی دارد نکته این است که وقتی شرکتی جنگید و پس از کلی فتوحات چندین برند قوی بدست آورد دیگر شکل جنگ را تغییر می دهد یعنی از جنگ سخت به جنگ نرم می رود. این شرکت ها معمولاً غول های پرثروتی هستند که دیگر مشتریان یک رقیب و رقیب کوچک را نشان نمی کنند و با کل شرکت های یک صنعت می جنگند منتها از راه جنگ نرم و بهترین راه اجرای جنگ نرم تقویت برند است چون با برند قوی میشود کل دنیا را تصاحب کرد. الان ادیداس اکثر کارهای تولیدی را برون سپاری کرده و با دست باز و خیال راحت دارد برندش را توصیف میکند امّا راه تقویت برند مدیریت برند است به نظر من بهترین روش مدیریت برند بردن برندها به درون ماتریس BCG است با این فرق که آنجا کالاها را در ماتریس می بردیم الان برندها در ماتریس می بریم
۱- برند های در وضعیت علامت سوال و ستاره : این برندها آینده ای روشن دارند ولی فعلاً مشتریان کمی دارند برای اینکه در آینده نیز روند پرفروش خود را ادامه دهید باید چند برندی که در آینده برای خودشان کسی می شوند و گل می کنند در چنته تان باشد چون غفلت از برندسازی برای آینده باعث می شود موفقیت شما فقط تا چند سال پایدار بماند برای همین باید بعد از اینکه برندهای قدیمی تان را کنار گذاشتید برندهای داشته باشید که بتوانید روی آنها حساب کنید پس وظیفه شما در برابر برندهای ستاره و علامت سوال برند پروری است یعنی حسابی برند را بزرگ کنید و سر دهان ها بیاندازید تا آینده سودش را ببرید .مثل درخت گردو که باید بکاریش و چند سال صبر کنی تا به شما میوه دهد (بگذریم از این که با علم ژنتیک می شود از درخت گردوی ۳ ساله گردو گرفت)
۲- برندهای در وضعیت گاوه شیرده : این برندها الان دارند به شما خدمت می کنند و به واسطه این ها است که شما فروش بالایی دارید پس قدرشان را بدانید چون کلی هزینه و کار شده تا برند به امروز برسد با جنس بی کیفیت و قیمت پرت این برند ها را خراب نکنید به فروش این برندها هم اصلاً فکر نکنید مگر اینکه یک پیشنهاد نجومی به شما شد که باز اگر من بودم نمی فروختم. این برندها همان درخت های کاشته شده دیروز هستند تا می تواننید در زیر چتر این برندها کالاهای خوب و جدید تولید کنید و هر چه بیشتر سعی کنید تا از این برندها کار بکشید و پول در آورید هر روز یک مارک آن را روی کالای جدید بزنید و روانه بازار کنید چون فعلاً دور دور شما است.
برندهای در وضعیت سگ : برندهای سگ بعضی گاوهای شیرده دیروز هستند که بعد از تولید چندین کالا زیر لوای آنها دیگر مورد استقبال قرار نمی گیرند و فروش محصولاتی که با آن برند بیرون می آیند کم شده که این هم بعضی موقع ها علت های بیرونی مثل قدرت گرفتن برندهای برتر رقیب یا قیمت ارزان تر کالاهای رقبا، و منسوخ شدن تکنولوژی جنس ها شما مربوط است که باید عیب بیرونی را با اصلاح مسئله در درون شرکت از بین ببرید و دوباره برند را زنده کنید تا بتوانید از آن سود بگیرید به این کار احیاء برند می گویند اما گاهی هم هست که برند شما دیگر بی ارزش شده و مشتری از برند شما استقبال نمی کند.
اینجا ۳ استراتژی را می شود اجرا کرد :
۱- بهترین تولید شرکت را به جای اینکه در زیر لوای برند علامت ستاره و گاو شیرده بیرون دهید زیر برندهای سگ عرضه کنید تا اعتمادهای از بین رفتن را دوباره جلب کنید همچنین یک حاشیه سود بالا برای خرده فروش در نظر بگیرید چون خرده فروش اگر بفهمد کالای برایش سود بالایی دارد دو برابر برای فروش آن تلاش می کند همچنین می توانید با شرکت دادن این برندهای مرده در مناسبت های انسان دوستانها ی مثل جشن عاطفه ها یا گروه های مربوط به انجمن حمایت از کودکان سرطانی عواطف مردم را نسبت به برندتان تحریک کنید بعد از مدتی خواهید دید که کم کم برندتان از جایگاه سگ به سمت جایگاه گاو شیرده حرکت می کند اما برنامه محبوب سازی برند را تا رسیدن به جایگاه گاو اجرا کنید اما استراتژی دوم اگر حوصله وقت یا انرژی و انگیزه برای محبوب سازی برند را ندارید برند مرده را با یک برند از شرکت دیگر ادغام کنید نمی گویم این کار از برند سگ گاو شیرده می سازد اما کارسازتر از یک برند مرده است.
استراتژی سوم اگر استراتژی دوم هم ممکن نشد یعنی اینکه نتوانستید برندی دیگر از رقبا را متقاعد کنید که با برنده مرده شما ادغام شود شروع کنید به ظاهر سازی برند یعنی اینکه با تبلیغات زیاد در یک برهه زمانی خاص سعی کنید به رقبا نشان دهید که این برند هنوز جایگاه خودش را دارد آن وقت می توانید به قیمت بالاتری آن را به رقبا بفروشید در حقیقت ظاهر سازی برند مثل موقعی است که شما می خواهید ماشینتان را بفروشید حتما آن را کارواش میبرید و تمیز کنید، تعمیرات جزئی انجام می دهید تا در دل مشتری جای شود و به قیمت بهتری آن را بفروشید اگر برنامه ظاهر سازی برند درست اجرا شود قطعاً از یک برند مرده که میتوانست بی ارزش شود می توانید سود خوبی بگیرید اما شاید بپرسید که اصلاً تعطیل کردن و متوقف کردن برند در کار نیست من به شما می گویم که در ماتریس BCG کالاها را بررسی می کردیم و می گفتیم که کالاهای سگ را تعطیل کنید اما حساب برند از کالا جدا است چون برای یک برند چندین سال کار شده پس هیچ و قت حتی از پست ترین برندها هم نگذرید چون یا با عملیات احیاء برند یا با ادغام برند یا ظاهر سازی برند می توانید از برند مرده سود بگیرید پس برند کشی ممنوع.
فضای کسب و کارها و شرکتها مانند میدان جنگ است. یکی حمله میکند و دیگری دفاع. در مقاله بازاریابی تهاجمی قصد داریم به موضوع حمله و دفاع بپردازیم. نه در میدان جنگ، بلکه در بازار برای تصاحب سهم جدید بازار یا حفط آن.
مقدمه؛ بازار یا میدان جنگ؟
بازار یا میدان جنگ؟ هیچ کدام. اگر بازار را انتخاب کنید، یعنی با تکنیکها و استراتژیهای بازاریابی آشنا نیستید. اگر میدان جنگ را انتخاب کنید، یعنی با معنا و مفهوم رقابت آشنایی ندارید.
بازار محلی است برای رقابت. رقابت کسب و کارها و شرکتهای مختلف که در هر کدام بخشی از آن را در اختیار دارند. بازار در نهایت محدود است. افراد و جامعه افرادی که میتوانید به آنها سرویس دهید، حدی دارد. و همه بازارها آنقدر هم ظرفیت ندارند که برای مثال ۱۰ کسب و کار و شرکت در آنها فعالیت کند. و خدماتش را عرضه کند.
همیشه در بازارهای خاص و بازار هدف مشخص شده، یک یا دو کسب و کار میتوانند به در لیگ اصلی بازی کنند. و بقیه کسب و کارهای مرتبط در بهترین حالت میتوانند از کنار آنها گذری -در مقطع کوتاه- رد بشوند. در هر بازاری که فکرش را بکنید، تنها نام یکی دو برند بهیاد شما خواهد آمد.
بسته ظرفیت بازار تعداد کسب و کارها میتوانند متفاوت باشد. مخصوصا در حوزههایی که بازار بینالمللی برای آنها وجود دارد. ممکن است تعداد برندهای بشتری قدرت برای خودنمایی داشته باشد. برای مثال صنعت خودرو.
در نهایت باید گفت که بازار محدودیت دارد و برای همه فضا نیست. کسب و کارها برای فروش، افزایش سود، بدست آوردن سهم بازار و در نهایت برندسازی نیاز به رقابت دارند. تا وقتی رقابتی در کار نباشد، بازار معنایی ندارد.
بهطور کلی شرکتها در این بازار دو رویکرد میتوانند داشته باشند. یا حمله کنند یا دفاع کنند. در ادامه این مقاله ابتدا به استراتژیهای کلی تهاجمی و دفاعی میپردازیم سپس به رویکرد کسب و کارها خواهیم پرداخت.
پیش از معرفی این نکته را یادآور شوم که تعریفهای مطرح شده مربوط به علم بازاریابی هستند و قالبا سنتی تعریف شدهاند. یعنی تعریفهای رسمی آنها اکثرا مربوط به شرکتهای تولیدکننده کالاهای فیزیکی هستند. اما در این مقاله، مانند سایر مقالات بخش استراتژی دیجیتال سایت فوربو، قصد داریم که از دید و نگاه دیجیتال مارکتینگ هم به آنها نگاه کنیم.
استراتژیهای کلی بازاریابی تهاجمی و دفاعی
استراتژیهای کلی بازاریابی تهاجمی و دفاعی
به صورت کلی دو استراتژی برای دوام در بازار وجود دارد. یا باید حمله کنید و تهاجمی عمل کنید. یا از خود دفاع کنید. حمله و تهاجم منظور، حمله برای بدست آوردن سهم بیشتر بازار است. و دفاع برای حفظ بازار فعلی است.
این استراتژیها برای کسب و کارها و شرکتهای مختلف متفاوت است. برای مثال کسب و کاری با استراتژی تهاجمی ممکن است پیشتر در بازار حضور داشته و حال قصد داشته باشد، آن را گسترش دهد. و هم این کسب و کار ممکن است تازهکار باشد و در همان ابتدا برای بدست آوردن بازار تلاش کند.
در فضای کسب و کار اینترنتی هم قوانین و مسایل بازار سنتی وجود دارد. برای مثال کسب و کار و اپلیکیشن شما در سیستمعامل اندروید فعالیت میکند. و بازار هدف شما کاربران این سیستمعامل است. یک اپلیکیشن مشابه هم در سیستمعامل آیاواس وجود دارد.
شما میتوانید با درنظر داشتن بازاریابی تهاجمی و استراتژیهای حمله که در ادامه آنها را بررسی میکنیم، با ساخت اپلیکیشن آیاواس، به بازار هدف اپلیکیشن دیگر در آن سیستمعامل حمله کنید. و بازار آن را از آن خود کنید. آن اپلیکیشن هم میتواند ناظر نباشد، و از بازار خود دفاع کند.
به این شکل خیلی ساده میتوان تعریفهای سنتی از استراتژی تهاجمی و دفاعی را در مدلهای دیجیتال مارکتینگ و کسب و کارهای اینترنتی هم استفاده کرد. در ادامه مقاله دو مدل بازاریابی و استراتژیهای مربوط به آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
تعریف بازاریابی تهاجمی
بازاریابی حمله و همچنین بازاریابی دفاعی بهصورت کلی جز تعریف بازاریابی تهاجمی (Aggressive Marketing) هستند. و استراتژیهای حمله و دفاع در تعریف کلی بازاریابی تهاجمی معنا پیدا میکنند.
بازاریابی حمله چیست؟
استراتژیهای کلی بازاریابی تهاجمی و دفاعی
بازاریابی حمله (Attack Marketing) بهمعنای تلاش برای بدست آوردن سهم بیشتر بازار است. یک کسب و کار در این مدل بازاریابی سعی میکند، با استراتژیها و پلنهایی مشتریهای بیشتری بدست آورد. محصول و خدماتش را به افراد بیشتری ارائه دهد. و در نتیجه درآمد بیشتری داشته باشد.
بازاریابی حمله میتواند در مقیاسهای مختلفی صورت بگیرد. برای مثال کسب و کارهای بزرگ میتوانند با گسترش فعالیتهای خود از آن استفاده کنند. و هم ممکن است یک کسب و کار کوچک در ابتدای راه دست روی بازاری بگذارد که پرچمدارانی آنها هستند.
استراتژیهای حمله
در تعریف کلی بازاریابی حمله چند استراتژی وجود دارد. کسب و کارها و شرکتها میتوانند از چند طریق به بازار هدف موردنظرشان حمله کنند که در ادامه آنها را معرفی میکنیم.
یک) حمله رو در رو (Frontal Attack)
اولین استراتژی که جدیترین آن هم است، حمله رو در رو است. شما میتوانید به صورت مستقیم به بازار هدف مورد نظر که رقیب شما در آن حمکرانی میکند حمله کنید. این استراتژی در بین کسب و کارها و شرکتهای بسیار بزرگ رایج است. و چندان برای کسب و کارهای کوچک جواب نمیدهد.
دلیل بیفایده بودن این مدل حمله برای کسب و کارهای کوچک این است که بودجه و منابع مالی ندارند. و در صورت ورود به بازاری که یک حاکم دارد، برای آنها سودی نخواهد داشت و قطعا شکست میخورند.
برای مثال شما اگر بخواهید با سایت و اپلیکیشن اسنپمارکت که برای خرید کالای مصرفی و سوپرمارکتی است، رقابت کنید و تازه اول را هم باشید، موفق نخواهید بود. زیرا آنقدر اسنپمارکت قدرت و منابع مالی دارد که میتواند بدون مشکل به رشد و حفظ بازارش ادامه دهد. اما فروشگاه اینترنتی دیگری که قدرت و منابع داشته باشد، مثل دیجیکالا میتواند با یک برنامه وارد این بازار شود.
اضافه کردن بخش کالاهای مصرفی به فروشگاه اینترنتی دیجیکالا دقیقا از جنس حمله رو در رو است. حمله دیجیکالا به اسنپمارکت برای بدست آوردن سهم فروش آنلاین کالاهای مصرفی و سوپرمارکتی.
دو) محاصره (Encirclement)
استراتژی محاصره یک استراتژی هوشمندانه برای کسب و کارها است. در این روش کسب و کاری که قصد حمله دارد، توان کافی برای حمله مستقیم ندارد، اما میتواند با ایجاد ویژگیها و خلاقیتهایی در محصول و خدماتش، از رقیب پیشی بگیرد. ایجاد مزیت رقابتی در این مورد بسیار اهمیت دارد.
در واقع با اضافه کردن خلاقیت، نوآوری، بهبودها و هر آیتمی که برای خدمات و محصولات شما ارزش افزوده ایجاد کند و بتواند تعدادی مشتری جدید بدست آورد، میتوانید جلوی گسترس بازار کسب و کار رقیب را بگیرید. به این صورت شما بدون حمله مستقیم، میتوانید بخشهای جدیدی از بازار را از آن خود کنید.
سه) حمله چریکی (Guerrilla Attack)
حمله چریکی یا همان گوریلا مارکتینگ، یک روش دیگر حمله برای کسب و کارهای کوچک است. در این حالت از آنجایی که کسب و کارها قدرت کافی برای حمله رو در رو را ندارند، روی به این تاکتیک میآورند.
در حمله چریکی مانند محاصره، خلاقیت و نوآوری بسیار اهمیت دارد. در این مدل افراد خلاق یک شرکت یا کسب و کار باید به دنبال راههایی باشند که هم به سهم بازار رقیب حمله کنند هم هزینه زیادی را بابت آن نبپردازند.
استفاده از کمپینهای خلاقانه تبلیغاتی، بازاریابی جنس رایگان و بازاریابی درونگرا به کسب و کار کمک میکند که کمکم بازار هدف کسب و کار بزرگ را تصاحب کند. بدون آنکه بخواهد با یک حمله رو در رو و پرهزینه عمل کند.
چهار) حمله از جناحین (Flank Attack)
حمله از جنایحین -حمله از نقطه ضعف- مدل هوشمندانهای از همان حمله رو در رو است. در کسب و کار خود میتوانید با بهکارگیری تحلیلگران، نقاط ضعف کسب و کارها و شرکتهای رقیب را شناسایی کنید.
با شناسایی یکی نقاط ضعف رقیب و تمرکز بر روی آنها در کسب و کار و خدمات خود میتوانید بخشی از بازار آن را از آن خود کنید. به این صورت سهم بازار شما از رقیب میتواند بیشتر شود. در کسب و کارهای اینترنتی و فضای آنلاین، تمرکز بر روی طراحی سایت و تجربه کاربری میتواند بسیار اهمیت داشته باشد.
توجه داشته باشید که این استراتژی ممکن است روی همه کسب و کارها مخصوصا کسب و کاها و شرکتهای بزرگ جواب ندهد. اما مثلا با این روش میتوانید خیلی راحت، بسیاری از کسب و کارهای تازهکار را از دور رقابت خارج کنید.
پنج) حمله از راه فرعی (Bypass Attack)
فرض کنید بهتازگی با راهاندازی کسب و کار خود وارد بازار شدهاید. پیشتر در مورد توان مالی اشاراتی شد. حال در ابتدای راه ممکن است توان تکنیکی و زیرساختی برای حمله هم نداشته باشید. در مدل حمله از راهفرعی، شما بدون ورود مستقیم به بازار هدف رقیب و اعلام حمله، برای روی کسب و کار خود کار میکنید.
اما در وضعیت فعلی رقیب و بازار هدف موردنظر خود را هم زیرنظر میگیرید. در واقع شما الان در وضعیت حمله نیستید، اما بهنوعی در حال آمادهسازی برای رقابت در آینده هستید.
بازاریابی دفاع چیست؟
استراتژیهای کلی بازاریابی تهاجمی و دفاعی
بازاریابی دفاع (Defence Marketing) دقیقا در مقابل بازاریابی حمله قرار میگیرد. ممکن است کسب و کار، شرکت یا خدمات شما توسط یک رقیب مورد حمله قرار بگیرد. در این صورت شما باید با ارائه تاکتیکها و استراتژیهایی از خود دفاع کنید.
استراتژیهای دفاعی
مانند استراتژیهای حمله، برای دفاع کردن هم یک سری استراتژیها تعریف شده است. که در ادامه این مقاله آنها را معرفی میکنیم. و میتوانید از آنها در مواقع حمله رقیب، با توجه به شرایط، استفاده کنید.
یک) دفاع پیشگیرانه (Preemptive Defense)
همانند حمله رو در رو که مستقیمترین روش برای حمله به یک بازار است. دفاع پیشگیرانه هم یک استراتژی برای دفاع مستقیم است. کسب و کارها و شرکتها باید همواره شرایط بازار و رقبا را بررسی کنند.
اگر شما با توجه به رشد یک کسب و کار دیگر، متوجه شدید که ممکن است در آینده نزدیک، آن کسب و کار به بازار شما حمله کند، لازم است که تمام نیرو و منابع خود را بهگونهای بهکار ببرید که کسب و کار رقیب فرصت حمله به بازار شما را نداشته باشد. این استراتژی دفاغ پیشگیرانه در تعریف کلی بازاریابی تهاجمی است.
دو) دفاع متحرک (Mobile Defense)
اگر توان، بودجه و منابع کافی برای دفاغ پیشگیرانه را نداشتید، میتوانید از استراتژی دفاع متحرک استفاده کنید. دفاع متحرک برای محدود سازی رشد رقیب بهکار میرود. بهطوری که فرصت رشد و ورود به بازار شما را در آینده نداشته باشد.
سه) موقعیت دفاعی ثابت (Fixed Defense Position)
اگر دو استراتژی دفاعی اول و دوم را نتوانستید بهکار بگیرید. یک راه برای اینکه بخش کمتری از بازار را در تهاجم کسب و کار در آینده از دست بدهید، میتوانید خود را از رقیب دور کنید.
دور کردن به معنای حفظ فاصله با بازاری است که رقیب میخواهد وارد آن شود.
چهار) ضد حمله (Counter-Offensive Defense)
همانند یک بازی فوتبال، وقتی تیمی در حال حمله است، تمرکزش را روی دفاع از دست میدهد. تیم همه تلاشش را برای حمله میکند و دفاع در حالت همیشگی نیست.
در دنیای تجارت و کسب و کارها هم این اتفاق ممکن است رخ دهد. وقتی کسب و کار به بازار شما حمله میکند، میتواند در لاک دفاعی خود فرو بروید و کاری را در همان لحظه انجام ندهید. اما میتوانید با برنامهریزی و بررسی دقیق رفتارهای یک کسب و کار، بهدنبال راههایی برای جلوگیری از حمله رقیب باشید. و حمله حریف را دفع کنید.
پنج) دفاع از جناحین (Flanking Defense)
در این مدل استراتژی میتوانید از سایر کسب و کارها و شرکتهایی که در سطح شما هستند کمک بگیرید. همانند مدل قبل که صرفا دفاع کردن مطرح نبود. در این مدل هم شما با همکاری شرکتهای دیگر -که میتوانند رقبای شما هم باشند- به رقیب بزرگتر که در حال حمله است، حمله کنید.
با اینکار هم از بازار خود حفاظت کردهاید، هم با کمک رقبای کوچکتر خود، از حمله و رشد کسب و کار و رقیب بزرگتر جلوگیری کردهاید. عدم رشد کسب و کار بزرگتر، بهنفع شما و شرکتها و کسب و کارهایی است که با شما همکاری کردهاند.
شش) دفاع انقباضی! (Contraction Defense)
در دفاع انقباضی شما شکست را میپذیرید. اما شکستخورده معرفی نمیشوید.
یک تعریف و مفهوم معروف وجود دارد که جلوی ضرر رو از هرجا بگیری، منفعته. یا اینکه هر بار شکست را بپذیری، بهتر میتونی برای موفقیتهای بعدی برنامهریزی کنی. در مفهوم استارتآپ هم مثالهای مشابهی وجود دارد. مثلا کسب و کار نوپایی که ضررده است و سود نمیکند را اگر سریع متوجه شوی و جلوی ضرر بیشتر را بگیری، در نهایت سود کردهای.
شما در این مدل استراتژی دفاعی میتوانید، شکست را بپذیرید و از بازار خارج شوید. و بهجای آن به سراغ بازار هدف و دیگر بروید. برای رشد سریع دوباره میتوانید با نیچ مارکتینگ بازارهای جدیدی را پیدا کنید.
رویکرد کسب و کارها در فضای رقابت
تمامی کسب و کارها چه کسب و کارهای اینترنتی چه کسب و کار سنتی رفتارهایی از خود در فضای رقابت نشان میدهند. که میتوان آنها را در چهار دستهبندی کلی اکتشافی، تدافعی، تحلیلکننده و عکسالعملی معرفی کرد.
استراتژی اکتشافی
استراتژی اکتشافی (Prospector) در واقع استراتژیای است که بهدنبال کشف و وارد شدن به بازارهای جدید است. مشابه تعریفهایی که از استراتژی تهاجمی و استراتژیهای حمله شد، استراتژی اکتشافی هم مدل هجمومی دارد.
یعنی درست در نقش مهاجم. به بازارهای جدید حمله میکند. و سعی میکند همیشه کسب و کار خود را رشد دهد و بزرگتر شود. این مدل استراتژی ریسک -خطر- و هزینه بالایی هم دارد. و همه کسب و کارها حاضر به انجام و پیادهسازی این مدل استراتژی نیستند.
استراتژی تدافعی
استراتژی تدافعی (Defender) به دنبال ثبات است. منظور از دفاع صرفا آن تعریفهایی که در بخش استراتژی دفاع مطرح کردیم، نیست. بلکه کسب و کارهایی که این استراتژی را در پیش میگیرند، بهدنبال حفظ بازار خود هستند. و سعی میکنند جای پرچم خود را روی آن بازار سفت و محکمتر کنند.
استراتژی تحلیلکننده
استراتژی تحلیلکننده (Analyzer) مرسومترین استراتژی در بین کسب و کارها و شرکتها است. استراتژی اکتشافی و تدافعی اکستریمهای بازار هستند و برعکس بیشتر شرکتها در حد وسط آن قرار میگیرند.
یعنی هم علاقه به پیدا کردن بازارهای جدید و وارد شدن به آن را دارند، هم برای حفظ جایگاه خود در بازار تلاش میکنند. کسب و کارهایی که این استراتژی را دارند، معمولا در برنامههای بلندمدت خود قصد ورود به بازارهای جدید را دارند.
استراتژی عکسالعملی
استراتژی عکسالعملی (Reactive) دارای برنامه مشخصی برای ورود به بازار یا حفظ بازار ندارد. بلکه کسب و کارها در این مدل با بررسی شرایط بازار سعی میکنند در لحظه بهترین تصمیمها را بگیرید.
از همین رو منتظر تغییرات و شرایط هستند تا نسبت به آن، بهترین واکنش و عکسالعمل را داشته باشند. حال ممکن است این عکسالعمل، اکتشافی باشد یا تدافعی.
فهرست
فضای کسب و کارها و شرکت ها مانند میدان جنگ
بازار یا میدان جنگ؟
استراتژی های کلی بازاریابی تهاجمی و دفاعی
تعریف بازاریابی تهاجمی
بازاریابی حمله چیست؟
استراتژی های حمله/حمله رو در رو (Frontal Attack)
بازاریابی دفاع چیست؟
استراتژی های دفاعی
رویکرد کسب و کارها در فضای رقابت
استراتژی اکتشافی
استراتژی تدافعی
استراتژی تحلیل کننده
استراتژی عکس العملی
موفقیت کسب و کارها در با استراتژی های بازاریابی دیجیتالی
استراتژی بازاریابی دیجیتال و افزایش تبلیغات
کسب و کارهای آرامش بخش برنده جنگ خواهند بود
توانایی ورود به توده های مختلف
. یک پلتفرم کافی نیست
. کانال بازاریابی منحصر بفرد
تکنیک های اصلی در استراتژی بازاریابی رقابتی
استفاده از فنون مربوط به زمان مناسب
مزیت های شرکت های پیشگام
استفاده از فنون مربوط به موقعیت حمله یا دفاع
رویکرد تهاجمی در بازاریابی محتوایی و تولید محتوا
دام توزیع محتوا
درگیرکردن مخاطب
نرخ تبدیل در تهاجم به مخاطب
چالش تولید محتوادربازارامروز
آثار استراتژی تهاجمی در بازاریابی
بازاریابی تهاجمی در خدمت موفقیت شرکت
واحد بازاریابی باید مدام حمله کند
حفظ سهم بازار از مشتریان اصلی
اولین هجوم و بهترین مرحله برای کسب مشتری بیشتر
درباره نیاز مشتریان اصلی و مشتریانی که جذب کردید بیشتر تحقیق کنید:
واحد بازاریابی تهاجمی را حمایت مالی کنید
در زمینه هایی که از رقیب سر هستیدحمله کنید
وقت آن است که حال به بازار مشتریانی که شبیه شما نیستند حمله کنید
وقتی می خواهید مشتری متفاوت جذب کنید باید رنگ عوض کنید.
عدم جوابگویی راه حل های گذشته به مسئله های امروز
جذب مشتری متفاوت تفاوت شما را می طلبد
مواظب برنام ه های انحرافی و ریخت و پاشها در بازاریابی تهاجمی باشید
جلوی برنامه های انحرافی را می توان با کار گروهی و استفاده ازتجربه دیگران گرفت
مدیریت برند
ماتریس/برند های در وضعیت علامت سوال و ستاره BCG
بازاریابی تهاجمی چیست؟ بازاریابی تهاجمی چه کاربردی دارد؟
شرح و چگونگی عملیات بازاریابی تهاجمی
اصلی ترین مفاهیم در عملیات بازاریابی تهاجمی
استراتژی های بازاریابی تهاجمی
استراتژی اکتشافی
پنج عنصر اساسی در بازاریابی تهاجمی
تغییر؛ مهم ترین چالش مدیران در بازاریابی تهاجمی
ضرورت تغییر
شناخت علل تغییر
شناسایی منابع تغییر
طبقه بندی انواع تغییر
استراتژیهای بازاریابی تهاجمی
مثال موردی از استراتژی تهاجی در برندهای ورزشی جهان(آدیداس-نایک-Under Armor)
تغییر شرایط شیوه های بازاریابی
استراتژی بازاریابی تهاجمی سه جانبه
«کوکاکولا» و استراتژی شکست «پپسی» در تصرف بازارها.
اپل و مایکروسافت
فوجی و کداک
با۱۰۵اسلاید تخصصی
دانلودوخرید ۸۵۰۰۰تومان
-
محتوای فایل دانلودی:
105اسلاید