داستان دباغی در بازار عطاران از بوی مشک بیهوش شد نکته هایی برای شروع کلاس درس

دسته بندي : جزوه » ادبیات
دبّاغی که کارش پیراستن پوستِ احشام از مدفوع و کثافت بود ، روزی گذارش به بازارِ عطر فروشان افتاد . بوی خوشِ عطرهای مختلف فضای بازار را آکنده بود و مشامِ عابران را می نواخت . امّا این دبّاغِ نگون بخت از آنجا که شامّه اش به بوی مدفوع عادت کرده بود از بوی عطر کلافه شد و همانجا بر زمین افتاد و مدّتی روی زمین بی حرکت و بیهوش ماند . مردم از چپ و راست گِردِ او جمع شدند و هر یک از آنان می کوشید او را به هوش آورد . یکی گلاب به سر و صورتش می زد و دیگری عود و عنبر می سوزاند . این درمان ها هیچکدام حالش را بجا نیاورد و همچنان بیهوش بر زمین بود تا اینکه این جریان به گوشِ یکی از برادرانش رسید . او به محضِ اطلاع مدفوعی متعفن بدست گرفت و دوان دوان خود را به بازارِ عطاران رسانید و با چالاکی صفوفِ فشردۀ جمعیت را از هم شکافت و بر سرِ دبّاغِ بیهوش رفت و آن مدفوع را به بینی او نزدیک کرد . پس از مدّتی دبّاغ تکانی خورد و بهوش آمد و از جا برخاست . همۀ حضّار از این امر سخت تعجب کردند .

مأخذِ آن ، حکایتی است که امام محمّد غزالی در کیمیای سعادت آورده است ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 129 ) . بدین صورت : مثل او ( یعنی آن آدمی که به حق اُنس ندارد ) چون آن کنّاس بُوَد که به بازارِ عطاران رفت و از آن بوهای خوش بیفتاد و بیهوش شد . و مردم می آمدند و گلاب و مُشک بر وی می زدند و حالِ او بَدتر می شد . تا یکی که وقتی کنّاسی کرده بود آنجا رسید . بدانست که حالِ او چیست . پاره ای نجاست آدمی بیاورد و تر کرد و در بینی وی مالید . بهوش باز آمد و گفت اینست بوی خوش .

شیخ عطار نیز در اسرار نامه این حکایت را به نظم کشیده است ( مأخذ قصص و تمثیلات مثنوی ، ص 130 ) .

مولانا می گوید : از آنجا که مشامِ دلِ حق ستیزان با بویِ جانبخشِ حقیقت اُنس ندارد . آن روایح جانفزا را برنمی تابند و از آن گریزان اند و دل در گروِ افکار بی اساس و مبتذل می نهند . این حکایت نیز در لابلای قصه آن عاشق و معشوقی است که مدّتِ هفت یا هشت سال در فراق بوده است و در پایان این حکایت یعنی از بیت 301 بخش بعد مجدداََ رشتۀ کلام را بدست معشوق می دهد .
دسته بندی: جزوه » ادبیات

تعداد مشاهده: 4049 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.zip

فرمت فایل اصلی: پاورپوینت

تعداد صفحات: 41

حجم فایل:2,758 کیلوبایت

 قیمت: 69,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • راهنمای استفاده:
    تعداد 41اسلاید وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می باشد.
    فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود.


  • محتوای فایل دانلودی:
    متن کامل ابیات دباغی در بازار عطاران از بوی مشک بیهوش شد
    ابیات 257 الی 288
    257) آن یکی افتاد بیهوش و خمید / چونکه در بازارِ عطّاران رسید
    258) بوی عطرش زد ز عطّارانِ راد / تا بگردیدش سَر و بر جا فتاد
    259) همچو مُردار اوفتاد او بی خبر / نیم روز اندر میانِ رهگذر
    260) جمع آمد خلق بر وی آن زمان / جُملگان لا حَول گو ، درمان کُنان
    261) آن یکی کف بر دلِ او می براند / وز گُلاب آن دیگری بر وَی فشاند
    262) او نمی دانست کاندر مَرتَعه / از گُلاب آمد وَرا آن واقعه
    263) آن یکی دستش همی مالید و سَر / و آن دگر کهگِل همی آورد تر
    264) آن بُخور عُود و شِکَّر زد به هم / و آن دگر از پوشِشَش می کرد کم